محل تبلیغات شما

                                                                                        

   یک روز، یک پشه داشت برای خودش گردشو بازی می‌کرد. همین طورکه وزوزکنان،  بهاین طرف وآن طرف می رفت،  فیلی را دید کهداشت خرطومش را به دور یک درخت می پیچید و به اصطلاح زورآزمایی می کرد. پشه،آرامپرید و روی پلک فیل نشست. فیل پلکش را باز و بسته کرد.پشه ازآن جا، بلندشدورویخرطوم فیل نشست. بازهم فیل باحرکتی که به خرطومش داد، پشه را از خودش دورکرد. اماپشه ی سمج، ول کن نبود و از رونمی رفت! از این ور، به آن ورمی پرید.یا می نشست رویدست و پای فیل، یاروی پشت و گردن و صورتش. خلاصه یک بار، آقا فیله که حسابی از دستپشه ناراحت شده بود،  باخرطومش چنان ضربه یسنگینی به پشه زدکه سرش گیج شد و چند بار دور خودش چرخید! کمی بعد هم که حالشسرجایش آمد و بهتر شد،حسابی از دست فیل ناراحت شد!  اماچیزی به او نگفت، چون فکری به خاطرش رسیدهبود. پشه پر زد و رفت و رفت. اوپیش دوستان و آشنایانش رفت و همه را باخودش هم دستو هم راه کرد.آن وقت با لشکری از پشه برگشت. پشه ها،آن قدر زیاد بودند که آسمان آنمنطقه را کاملا سیاه کرده بودند! همین که لشکر پشه ها به فیل رسیدند،هرکدام شانبخشی از بدن او را نشانه گرفتند و آن قدر او را نیش زدند که فیل بی چاره، روی زمینولوشد و دیگرقدرت نداشت کوچک ترین حرکتی بکند.درهمین وقت، پشه ی اولی، آهسته دمگوش فیل گفت: چه طوری دوست عزیز! حالا، حالت جاآمد؟حالا فهمیدی که قدرتِ تنها،خیلی وقت ها،کارسازنیست؟!  دیدی که ما پشههای به ظاهرضعیف، چه قدر ازشما فیل ها،قوی تریم؟!  بعد هم بالحن خاصی به او گفت: مگر شنیده ای کهگفته‌اند: پشه چو ُپر شد؛ بزندپیل را؟ پس ازآن هم به دوستانش فرمان دادکه فیل بیچاره را رهاکنند و بروند. پشه ادامه داد:  بساست! فکرمی کنم فیل مغرور را گوش مالی خوبی دادیم!  ناگهان جمعیت انبوه پشه ها، فیل را،ول کردند ودر دل آسمان به پرواز در آمدند و رفتند!

بوسه‌ی مهر / نوشته‌ی جواد نعیمی

صبح جمعه سروده ی جواد نعیمی

به یاد محبوب دل ها، امام خمینی (ره)

پشه ,فیل ,هم ,یک ,رفت ,ی ,دست و ,و رفت ,پشه ی ,از دست ,به او

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Tamara's life corvierhinin Keisha's collection lanpobohu کلاب باران عکـــــــــــس خفن آگهی استخدام ادارات و ارگانهای دولتی Education تولیدی لباس زنانه بیگ سایز بیکرانه یعنی ...